گمشده
همه عالم سیه پوشند ! نمیدانی ؟، محرم شد ! سیاهت را به تن کن باز ، آری دل محرم شد ! صدای سینه ی مردم ، درون کوچه می پیچد صدای سنج و دمام است ، می گوید محرم شد شکوه صوت مداحی ، که از مسجد به گوش آید صدای طبل و زنجیر است ، میگوید محرم شد صدای حق حق ابری ، که می گرید برای او صدای شیون باد است ، می گوید محرم شد پسر میپرسد : ای بابا ، چرا حالت پریشان است ؟ پدر با بغض می گوید : حسین جانم ، محرم شد سیاهت را به تن کردی که بنمایی عزا دارم خوشا احوال شب را که همه رنگش محرم شد خوشا احوال مردانی ، که سیراب از عطش رفتند دو و هفتاد پروانه ، که رفتند و محرم شد موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها صفحات وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 78
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 120433
|
|